خلاصه داستان:
دو رفیق خفتگیر به نامهای جمال و منوچهر است که عشق لاتی و سطح یک شدن در خفتگیری را دارند اما از بی عرضهگی و بدشانسی گیر پلیس میافتند و به زندان میروند. جمال در زندان به همه میگوید که در سطح یک فقط پورشهسوار خفت کردهاند و به همین خاطر به جمال پورشه معروف میشود و…
خلاصه داستان:
داستان در مورد دختری به نام لیلی است که از طریق کتابی مرموزی که پیدا کرده در مییابد که او و خانوادهاش تاکنون در زمان و مکانهای بسیاری زیستهاند و اکنون «نوبت لیلی» است تا با رمزگشایی از کتاب و یافتن تابلوی ارزشمند نیاکانش دست به انتخابی بزند که به تمام این زندگیهای زیسته معنا بدهد.