خلاصه داستان:
درباره دختری است که برای نجات جان برادرش نیاز به پول دارد. او برای آماده کردن این پول دست به خطر بزرگی میزند و …
خلاصه داستان: ماجراهای یک کارگردان سینما است که درگیر پرونده قتلی میشود.
خلاصه داستان:
«هاتف» و «حاتم» دو برادر از یک خانواده سرشناس ساکن سیاهرود هستند. حاتم پسر ارشد خانواده دلداده پرستار بچهاش، «مارال» است. در حالی که هنوز ابهامات زیادی در رابطه با سرنوشت زن سابقش در میان اهالی سیاهرود وجود دارد. مارال میفهمد جان برادرش در خطر است و حاتم در پی کمک به مارال و پیگیری ماجرا متوجه میشود داستان برادر او به برادر کوچک خودش هاتف که چند سالی است به تهران مهاجرت کرده، گره خورده است.
خلاصه داستان:
آرمین دانشجوی تیزهوش و درونگرای رشته امنیت شبکه است که بیشتر وقت خود را در سایت کتابخوانی تازه تاسیس اش صرف می کند. پدر او به بیماری ام اس مبتلاست و در آستانه جدایی از مادرش قرار دارد. در این میان سایت کتابخوانی آرمین باعث آشنایی او با ژاله و ورودش به ماجراهایی عجیب و تازه می شود…